اسلامپور کريمي ‏ ‏اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت پيش از قيامت به دنيا از باورهاي مسلم و ترديدناپذير شيعه است؛ تا بدانجا که پيروي مذهب تشيع و اعتقاد به رجعت متلازم يکديگر است و برخي از ياران و پرورش‌يافتگان مکتب «اهل‌بيت(ع)» با همين صفت معرفي شده‌اند و خرده‌گيران بر شيعه نيز همين اعتقاد را وسيله نکوهش و مخالفت خويش قرار داده‌اند. [1]‏ گفتيم که برادران اهل‌سنت اعتقاد به رجعت را به شدت انکار کرده و آن را از عقايد اعراب جاهلي، يهود و نصارا و عقيده هواپرستان و بدعت‌گذاران و... دانسته‌اند و هر کسي را که به رجعت معتقد باشد، کافر، کذاب، فاسق، خبيث و... معرفي نموده و مستحق انواع عذابهاي دنيوي و اخروي شمرده‌اند و...‏ نکته بنيادين آنکه رجعتي که برادران اهل‌سنت آن را به شيعه نسبت مي‌دهند، از عقايد غُلات و مفوضه است که هيچ ربطي به اعتقادات شيعه اماميه ندارد. بنابراين نزاع شيعه و سني در باب رجعت در آغاز، لفظي بوده است؛ ولي در اثر تعصب کورکورانه و عدم درک صحيح مفهوم «رجعت» و عدم تفکيک بين عقيده غلات و شيعه (حصول شبهه) و جهل و حسادت، به مرور زمان به صورت يک اختلاف اساسي و عقيدتي تبديل شده است؛ زيرا رجعت مورد اعتقاد شيعه جز اعتقاد به ثبوت قدرت خداوند متعال در زنده کردن مردگان قبل حشر اکبر (قيامت) نيست. ‏ دلايل اثبات و صحت رجعت از ديدگاه شيعه براي اثبات رجعت ادله‌اي اقامه شده است که به عمده‌ترين آنها در اين نوشتار اشاره مي‌شود: 1. رجعت از سنخ معاد جسماني است نخستين دليلي که براي اثبات رجعت بدان تمسک شده است، همسنخ بودن آن با معاد جسماني است. بنابراين، با همان ادله‌اي که معاد جسماني اثبات مي‌شود، امکان رجعت نيز قابل اثبات است.[2] توضيح اينکه رجعت و معاد جسماني، دو مصداق يک حقيقت‌اند که همان دوباره زنده شدن باشد. پس اگر دوباره زنده شدن، امري ممکن باشد، رجعت نيز ممکن خواهد بود؛ زيرا همان‌گونه که به اثبات رسيده است: «حکم الأمثال في مايجوز و فيما لايجوز سواء». پس بر اساس اين قاعده، اگر معاد جسماني ممکن باشد، رجعت که مثل آن است نيز ممکن خواهد بود. از آنجا که در باب معاد، مسلمانان نه تنها امکان آن، بلکه وقوع آن را نيز امري مسلم مي‌دانند، پس منطقاً هيچ مسلماني نمي‌تواند در امکان رجعت ترديد کند. از اين‌رو، سيدمرتضي‏ مي‌گويد: هيچ‌گونه اختلافي ميان مسلمانان در امکان و مقدور بودن آنچه شيعه در مسئله رجعت مي‌گويد براي خدا نيست؛ اختلافي که هست اين است که آيا چنين چيزي در آينده واقع خواهد شد يا خير.[3] نيز برخي از از انديشمندان اهل‌سنت تصريح کرده‌اند که اصل احياي پس از مرگ و برگشتن به دنيا از اموري است که مقدور خداوند است و نمي‌توان در آن ترديد کرد؛ اختلافي که هست، در وقوع آن در آينده است.[4] 2. دلايل و شواهد قرآني از نظر شيعه، قرآن به مسئله رجعت پرداخته و ثبوت و وقوع آن را هم در امتهاي گذشته و هم در آخرالزمان و در آيات متعددي به صورت مفصل بيان کرده است. به طور کلي آياتي را که درباره رجعت وارد شده را مي‌توان به دو دسته تقسيم کرد: دسته‌اي که بر وقوع رجعت در امتهاي گذشته دلالت دارد و دسته‌اي که بر وقوع آن در آينده دلالت مي‌کند. الف. دلايل ثبوتي و وقوعي رجعت استدلال به آياتي را که حکايت از وقوع رجعت در امتهاي گذشته دارد مي‌توان در قالب يک قياس منطقي به صورت زير بيان کرد: رجعت امري است که بارها در امتهاي پيشين رخ داده است و هر امري که در امتهاي گذشته رخ داده باشد، در اين امت (امت پيامبر اسلام) نيز واقع خواهد شد، پس نتيجه مي‌گيريم که رجعت در اين امت نيز واقع خواهد شد.[5] نکته شايان توجه اينکه همان گونه که ملاحظه مي‌شود، استدلال مزبور به صورت شکل اول از اشکال چهارگانه استدلال منطقي است که در صورت تمام بودن مقدمات آن، در صحت نتيجه آن نمي‌توان ترديد کرد. اکنون بايد ديد آيا مقدمات آن تمام است يا خير؟ براي اثبات مقدمه نخست (صغري) به تعدادي از آيات که همگي بر وقوع رجعت در امتهاي گذشته دلالت دارد، تمسک شده است: 1. مرگ چند هزار نفر و حيات دوباره آنان: قرآن ‌کريم مي‌فرمايد: «آيا نديدي گروهي را که از ترس مرگ از خانه‌هاي خود بيرون رفتند، در حالي که هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها فرمود: «بميريد»، پس خداوند آنها را زنده کرد، که خداوند به بندگان خود صاحب فضل و احسان است، اما بيشتر مردمان سپاسگزاري نمي‌کنند.»[6] ‏ اين آيه شريفه بيانگر اين است که آنچه در امتهاي گذشته رخ داده در اين امت( امت پيامبر اسلام) نيز رخ خواهد داد و يکي از آن وقايع مسئله رجعت و زنده شدن مردگاني است که در زمان ابراهيم و موسي و عيسي و عزير و ارميا و غير ايشان اتفاق افتاده بايد در اين امت نيز اتفاق بيفتد.[7] در تفسير اين آيه شريفه، مفسران سخنان فراواني بيان کرده‌اند که آيا شمار آنها 10 هزار، سي هزار، چهل هزار و يا هفتاد هزار نفر بوده و آيا اهل شام بودند و يا اهل «داوَرْدان» در شرق واسط[83] و اينکه آيا از ترس طاعون فرار کردند، يا از وبا و يا از جهاد، ولي اتفاق نظر دارند که آنها هزاران نفر بوده‌اند که از ترس مرگ، از خانه و کاشانه خود گريختند و به فرمان خداوند در يک لحظه از دنيا رفتند و به قدرت پروردگار يک بار ديگر به اين جهان برگشتند.[8] برخي از مفسران فاصله مرگ و زنده شدن آنها را هشت روز بيان کرده‌اند؛[9] ولي برخي ديگر تصريح کرده‌اند که بدن آنها کاملاً فرسوده و استخوانهايشان پوسيده بود.[10] امام صادق(ع) از اين فاصله به «روزگاري بس طولاني» تعبير[11]و امام رضا(ع) تعداد آنها را 35هزار نفر و فاصله مرگ آنان را تا هنگام زنده شدن، شصت سال بيان فرموده است.[12] از امام باقر(ع) روايت شده که آنها به زندگي خود بازگشتند، در خانه‌هاي خود مسکن گزيدند، با همسران خود زندگي کردند، آن‌گاه با اجل طبيعي از دنيا رفتند.[13] و معناي رجعت چيزي جز اين نيست. پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.